در روشنای چشم تو تطهیر می شوم
آغاز یک جنون نفسگیر می شوم
چشمی که هر غروب برای سرودنش
باهر چه وزن و قافیه در گیر می شوم
آن سو نگاه توست که تکرار می شود
این سو منم که بسته به زنجیر می شوم
هرشب در عمق دیده من خواب می شوی
یک روز با ظهور تو تعبیر می شوم
ای آخرین دلیل غزل بی صدای تو
مثل سکوت پنجره دلگیر می شوم
می آیی و مقابلم آیینه می شوی
آن وقت در نگاه تو تکثیر می شوم
محبوبه بزم آرا
درباره این سایت